نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بعد مرگم چه کسی

 
 

 

بعد از مرگم مرا در دورترین غروب خاطراتت هم نخواهی دید...

منی را که هر نفس با یادت اندیشیدم

 و هر لحظه بی آنکه تو بدانی

 برایت آرزوی بهترین ها را کردم...

بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد..

.نامی که برایت بیگانه بود اما در کنارت بود...

.بی آنکه خود خواهان آن باشی...

بعد از مرگم چشمانم را روی کاغذ نخواهی کشید...

چشمانی که همواره به خاطر غم ها و شادی هایت بارانی بود و می درخشید

 هنگام دیدن چشمانت....

بعد از مرگم گرمای دستانم را  حس نخواهی کرد..

.دستانی که روز وشب رو به آسمان برای لبخندت دعا می کردند...

بعد از مرگم صدایم را نخواهی شنید....

صدایی که گرچه از غم پر بود اما شنیده می شد

 تا بگوید

:"دوستت دارم"

بعد از مرگم خوابم را نخواهی دید....

خوابی که شاید دیدنش برای من آرزویم بود

و امید چشم بر هم گذاشتنم....

بعد از مرگم رد پایم را پیدا نخواهی کرد...

رد پایی که همواره سکوت شب را می شکست

تا مطمئن شود تو در آرامش خواهی بود....

بعد از مرگم باغچه ی گل های رزم را نخواهی دید...

.باغچه ی گل رزی که هر روز مزین کننده ی گلدان اتاقت بود...

بعد از مرگم نامه های ناتمامم را نخواهی خواند...

.نامه هایی که سراسر شوق از تو نوشتن بود...

بعد از مرگم تو حتی قبرم را نخواهی شناخت...

.تویی که حتی روی قبرم از تو نوشتم...

.نوشتم:"دوستت دارم"

و

 نوشتم:"تو نیز دوستم بدار"

بعد از مرگم تو در بی خبری خواهی بود....

روزی به خاک بر می گردم

 سال هاست مرده ام و فراموش شده ام...

روزی که ره گذری غریبه

 گردنبندی روی زمین پیدا خواهد کرد که نام تو روی آن حک شده است...

ناگزیر گردنبند را خاک خواهد کرد...

قبر را روی آن قرار خواهد داد...

روی تپه ای که دور از شهر است

 و تو حتی در خیالت هم آن تپه را تصور نخواهی کرد...

آن روز هوا بارانی ست و من می ترسم

 که مبادا تو در جایی باشی که خیس شوی و چتری در دستانت نباشد...

.من که به باران و خیس شدن از آن عادت کرده ام... .

به راستی بعد از مرگم فراموش خواهم شد...

بعد از مرگم  چه کسی

فانوس به دست بر سر قبرم برایم فاتحه می خواند؟


بعد از مرگم چه کسی

با اشک چشمانش غبار بر قبرم را می شوید؟

بعد از مرگم چه کسی

گیتار به دست آوازه رفتنم را می خواند؟

بعد از مرگم چه کسی

برای نبودنم بی تاب و نا آرام میشود؟

بعد از مرگم چه کسی

به یاده سوختن دلم لحظه ای یاد می کند مرا؟

بعد از مرگم چه کسی … ؟


[+] نوشته شده توسط homan در 2:40 | |







آدم ها

 
 

 آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند

از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند…
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند …

جملات کوتاه مفهومی عاشقانه


 
 






برای تو

 

 

با تو در کوچه باران..    

                   قصه هایی عاشقانه می گفتم..

                                      در حیات سیاه چشمانت..

                                              چون عروس ستاره می خوندم..

   بی خبر بودم که نگاهت..

                که سراب صبور خواهش بود..

                                    آفتاب غروب دستانت..

                                               خالی از گرمی نوازش بود..

  گریه کردم ندانستم..

              گرییهایم زنفرت و غم بود..

                               آن زمانها,نیازهای من برتر,آه..

                                               


[+] نوشته شده توسط homan در 2:39 | |







حال من دست خودم نیست

 
 

  در کشـتـن ما …چـه میـزنـﮯ …تـیـغ جـفا …!!
                           مـارا سـر تـازیـانـه اﮮ …بـس بـاشـد…!


 


[+] نوشته شده توسط homan در 2:36 | |







تنهایی

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،

گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !


[+] نوشته شده توسط homan در 2:34 | |







میخواهمت

چه بی تابانه میخواهمت!

وقتی باصدایت تمام احساسم

را درآغوش میگیری!وقتی همره

شوق نفسهایت>عشق دروجودم

جوانه میزند


[+] نوشته شده توسط homan در 2:16 | |







تپش قلب

فقط به خاطر تو زنده ام عشق من.پس کنارم باش.دوستت دارم

[+] نوشته شده توسط homan در 12:29 | |







همیشه دوستم داشته باش

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش ... این وزن آواز من است. عشقی که گرم وشدید است، زود می سوزد

و

خاموش می شود. من سرمای تو را نمی خواهم، ونه ضعف یا گستاخی ات را. عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد

گویی که برای همه عمر، وقت دارد. مرا کم اما همیشه دوست داشته باش. این وزن آواز من است. اگر مرا بسیار

دوست بداری ، شاید حس تو صادقانه نباشد. کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد! من به کم هم قانعم

و

اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد . من راضی ام. دوستی پایداراز هر چیزی بالاتر است .

 

 مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

بگو تا زمانی که زنده ای ، دوستم داری

و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم

تا زمانی که زندگی باقی است

هرگز تو را فریب نمی دهم

چه اکنون و چه بعد ازمرگ

همیشه با تو صادق خواهم ماند

و امروز در بهار جوانی ام

عشقم به تو اطمینان می بخشد

مرا کم اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

عشق پایدار ، لطیف وملایم است

ودر طول عمر ، ثابت قدم

با تلاش صادقانه

چنین عشقی به من هدیه کن

و من با جان خود

از آن نگهداری خواهم کرد

در خشکی یا دریا

در هرجا و در آب وهوا

عشق پایدار ، ثابت وهمیشگی است

مرا اما همیشه دوست داشته باش

این وزن آواز من است

همان گونه که وزن زندگی است

دوست دارم عشق همیشگی من

 


[+] نوشته شده توسط homan در 11:56 | |







فکرشو کن...

 

 

فکرشو کن...

اینهمه حرف روی کیبورد باشه ولی تو نتونی اون چیری رو که میخوای...

اون چیزی که حرفت دلته رو تایپش کنی...

به سلامتی حرفای دلم و دلت که هیچکی ازش خبر نداره...
[

[+] نوشته شده توسط homan در 11:48 | |







دانستني

يک سوسک حمام مي‌تواند 9 روز بدون سر زندگي کند تا اينکه از گرسنگي بميرد. يک کوروکوديل نمي‌تواند زبانش را بيرون در بياورد. حلزون مي‌تواند 3 سال بخوابد. چشم‌هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است . پروانه‌ها با پاهايشان مي‌چشند. کوبيدن سر به ديوار 150 کالري در ساعت مصرف مي‌کند.(خارج از محدوده) گربه‌‌ها مي‌توانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند در حاليکه سگ‌ها کمتر از 10 تا! تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند . تنها حيواني که نمي‌تواند شنا کند، شتر است . چيتا يا يوزپلنگ سريع‌ترين حيوان خشکي است. او در عرض فقط 3 ثانيه 100 کيلومتر در ساعت سرعت مي‌گيرد. رکوردي که حتي سريع‌ترين خودروهاي فراري هم نتوانسته‌اند بشکنند . شتر در 3 دقيقه 95 ليتر آب مي‌خورد.

[+] نوشته شده توسط در 16:24 | |







انشا

انشای دانش‌آموز دوم دبستان در مورد حیوانات ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم.بابایمان هم همینطور ما هر روز در مورد حیوانات حرف می‌زنیم.بابایمان هم همینطور بابایمان همیشه وقتی ‌با ما حرف می‌زند از حیوانات هم یاد می‌کند. مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول میخواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ چند روز پیش وقتی‌ ما با مامانمان و بابایمان رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می‌شم همچین می‌زنمت که به خر بگی‌ زن دایی، بابایمان هم گفت:برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی‌ آقاهه از بابایمان خیلی ‌گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه خرس گنده؟ مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟ ما تلوزیون را هم که خیلی‌ حیوان نشان می‌دهد دوست می‌داریم، البته علی‌آقا شوهر خاله مان می‌گوید که تلوزیون فقط شده راز بقا، قدیما که همش گربه و کوسه نشون می‌داد، حالا هم که یا اون مارمولک‌ها رونشون می ده یا این بوزینه رو که عین اسب واسه ملت خالی‌می‌بنده ما فکر می‌کنیم که منظور علی‌ آقا کارتون پینوکیو باشه چون هم توش گربه نره داشت هم کوسه هم پینوکیو که دروغ می گفت فامیل های ما هم خیلی‌ حیوانات را دوست دارند، پارسال در عروسی‌ منوچهر پسر خاله مان که رفت قاطی‌ مرغ ها، شوهر خاله مان دو تا گوسفند آورد که ما با آن ها خیلی‌ بازی کردیم ولی‌ بعدش شوهر خاله مان همان وسط سرشان را برید! ما اولش خیلی‌ ترسیدیم ولی‌ بابایمان گفت چند تا عروسی‌ برویم عادت می‌کنیم، البته گوسفندها هم چیزی نگفتند و گذاشتند شوهر خاله‌مان سرشان را ببرد، حتما دردشان نیامد ما نفهمیدیم چطور دردشان نیامده چون یکبار در کامپیوتر داداشمان یک فیلم دیدیم که دوتا آقا که هی‌ می گفتند الله اکبر سر یک آقا رو که نمی‌گفت الله اکبر بریدند و اون آقاهه خیلی‌ دردش اومد. و ما تصمیم گرفتیم که همیشه بگیم الله اکبر که یک وقت کسی‌ سرما را نبرد ما نتیجه می گیریم که خیلی‌ خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا بتوانیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم وآنها را در تلوزیون ببینیم در موردشان حرف بزنیم و عکس‌های آن ها را به دیوار بچسبانیم و به آن ها مهرورزی کنیم و نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه غلطی باید می‌کردیم

[+] نوشته شده توسط در 16:10 | |



صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 41 صفحه بعد