نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





khariat

روزی بهلول، پیش خلیفه هارون الرشید نشسته بود. جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند . طبق معمول، خلیفه هوس كرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیعه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد. خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید، گویا با تو كار دارد.
بهلول رفت. وقتی برگشت گفت: این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این خر ها نشسته ای؟ زودتر از این مجلس بیرون برو. ممكن است كه خریت آنها در تو اثر كند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط در 11:22 | |